بهار چابوک ::
شنبه 85/5/21 ساعت 10:45 صبح
سلام مسافر سلام ساحل
رفتی با اینکه همیشه بودی و هنوز صدای خنده های تو از گوشواره های دریا آویزان است
من برایت گریه نکردم و تنها دست تکان دادم
پوپک من چگونه از ساحل گذشتی و چشمان مادرت را به پنجره
دوختی
هنوز صدای تو از دور دست ها می رسد
فصل غربت آن همه ترانه در گلوی توست و امروز که نرگس شده ای چقدر احساس می کنم نشناختیمت
حالا تمام پنجره ها در نگاه مادرت می روید
و آرزوی او برآورده نمی شود
خوب بخواب هدهد بابا
نوشته های دیگران()